☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

عـشـق یـک چـرخـه اسـت :


وقـتـی عـاشـق مـی شـویـد، صـدمـه مـی بـیـنـیـد .
وقـتـی صـدمـه مـی بـیـنـیـد، متنفـر مـی شـویـد .
‌ ‌ وقـتـی متنفـر مـی شـویـد، سـعـی مـی کنیـد فـرامـوش کنیـد .
وقـتـی سعـی مـی کنیـد فـرامـوش کنیـد، دل تنـگ مـی شـویـد .
وقـتـی دل تـنـگ مـی شـویـد‌
در نـهـایـت دوبـاره عـاشـق مـی شـویـد .

روزگــار


                        روزگــــارا :

تـو اگـر سـخـت بـه مـن مـیـگـیـری،
بـا خـبـر بـاش کـه پـژمـردن مـن آسـان نیـسـت،
گـرچـه دلـگـیـرتـر از دیـروزم،
گـر چـه فـردای غـم انـگـیـز مـرا مـیـخـوانـد،
لـیـک بـاور دارم دلـخـوشـیـهـا کـم نیـسـت
زنـدگـی بـایـد کـرد….

شـب ســرد


شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من دلبر بارانی من۰۰۰۰

فـاصـلـه هـــا



سلام به اون عزیزی که ، فاصله ها باهاش دارم

تو دفتر خاطره هام ، خاطره ها باهاش دارم

آرزوی دیدن اون ، صورت زیباشو دارم

آخر حرفمم اینه هرجا باشه دوسش دارم

از تـــــمام دنیـــــــــا



از تـــــمام دنیـــــــــا

شانــه ای مــی خواهـم برای ســـرم ،

و ســــری بـــــــرای شــــــــــانــ ـــه ام !

کســی خستــــه نیسـتـــ از این بالــش هــای پَـــری ؟!

واژه ها...

دستم
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟

سکــوت


درد هایم را برایت گفته ام

 بشنو اکنون این سکوت تلخ را

غـرور ...هـمـه چـیـز...

آدمیزاد غرورش را خیلی دوســـت دارد...

اگــــر داشته باشد

آن را از او نگیرید...

حتی به امانت نبــــرید

ضربه ای هم نزنیدش؛

چه رسد به شکستن یا له کــــردن!

آدمی غرورش را خیلی زیاد...شـــاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست دارد

حــــالا اگر خودش ؛ غرورش را به خاطـــر تــــو نادیده بگیــــرد

بـبـیـن چـقـــدر دوسـتـت دارد...


و این را بفهــــــــم آدمیزاد

چه غریب است

این روزها می گذرند….

ولی من به این سادگی

از این روزهای تلخ نمی گذرم...

با خود می اندیشم واژه ی عذر خواهی

گاهی چه غریب است و چه بی رحم ...

گاهی نیز مرحمی بر قلب های غریب...

این روزها میگذرد

پسرک تنها و غریب

من همان پسرک غم زده ی دیروزم


من همان کودک بی تاب برای بودن


که دلش را در اندوه به زنجیر کشید


وبه اندازه ی دل رنج کشید


وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید

حـس مـن

یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم
یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم

یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی
تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی

ــ د ــ ر ــ و ــ غ ـــ

آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ایی

ازاین است که دیگر نمیتوانم حرفهایت را باورکنم...

غــرور

بفهم لعنتی

دارد ناز تورا میکشد

پسری که از غرور ، خورشید هم به گرد پایش نمیرسد