☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

شب رفتنت



شب  رفتنت  عزیزم  ٬  هرگز  از  یادم  نمیره

واسه هر کسی که میگم  قصشو ٬ آتیش میگیره

دل من یه دریا خون بود  ٬ چشم  تو  یه دنیا تردید

آخرین لحظه نگاهت غصه داشت ٬ باز ولی خندید

شب رفتنت یه ماهی ٬ توی خشکی رفت و جون داد

زلزله خیلی دل ها رو ٬ اون  شب  از  غصه  تکون داد

غم ها  اون شب شیشه های خونه رو زدن شکستن

پا به پام عکسای  نازت ٬  اومدن تا صبح  نشستن

تو  چرا  از  اینجا  رفتی ؟   تو که مثل  قصه هایی

گله ام از چه چیزی باشه ؟  نه  بدی ٬ نه بی وفایی

شب  رفتنت  نوشتی  شدی  قربونی  تقدیر

نقره  اشکای  من شد  ٬ دور  گردنت  یه زنجیر

شب  تلخ  رفتن  تو  گلدونامون  اشکی  بودن

قحطی سفیدی ها بود همه انگار مشکی بودن

شب رفتنت که رفتی ٬ گفتی دیگه چاره ای نیست

دیدم اون بالاها انگار عکس هیچ ستاره ای نیست

شب  رفتن  تو  یاس ها  دلمو  دلداری  دادن

اونا عاشقن ولیکن تنها  نیستن  که ٬  زیادن

بارون اون شب دستشو از سر چشمام بر نمی داشت

من تا میخواستم ببارم ٬ هر کسی میدید نمیذاشت

شب رفتن تو رفتم سراغ تنها نوارت

اون که واسم همه چی بود آره تنها یادگارت

سرنوشت ما یه میدون ٬ زندگی اما یه بازی

پیش اسم ما نوشتن : حقته باید ببازی

شب رفتن تو خوندن همه واسه من لالایی

یکی میگفت که غریبی ٬ یکی میگفت بی وفایی

شب رفتن تو ابرا واسه گریه کم آوردن

آشناها برای زخم وا شدم مرهم آوردن

شب رفتن تو تسبیح از دست گلدون ها افتاد

قلب آرزو هام انگار واسه ی همیشه وایساد

شب رفتن تو غربت ٬ جای اونجا ٬ اینجا پیچید

دل تو بدون منظور رفت و خوشبختیمو دزدید

شب رفتن  تو  دیدم ٬ یکی  از  قناری ها  مرد

فرداش اما دست قسمت اون یکیشم با خودش برد

شب رفتن تو چشمات راس راسی چه برقی داشتن

این همه آدم ٬ چرا من ؟ پس با من چه فرقی داشتن

شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه

قولتو   آروم  گذاشتم  پیش قرآن ٬ لب طاقچه

شب رفتنت دلم رفت پیش چشمایی  که خیسن

پیش  شاعرا  که  دائم  از  مسافر   مینویسن

شب رفتن  تو  دیدم  تا  که  غم  نیاد  سراغت

هیچ زمان روشن نمیشه واسه کسی چراغت

شب رفتن تو دیدم ٬ خیلی غمای شاعر

روی شیشمون نوشتم ٬ میشینم به پات مسافر

برو تا  همه  بدونن ٬ سفر هم اینقدا  بد  نیست

واسه گفتن از تو اما هیچ کی شاعری بلد نیست

اجازه هست ؟



اجازه هست عشق تو رو تو کوچه داد بزنم ؟

رو پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم ؟

اجازه هست مردم شهر ٬ قصه ما رو بدونن ؟

اسم منو ٬ عشق تورو ٬ تو کتابا بخونن؟

اجازه هست که قلبمو برات چراغونی کنم ؟

پیش نگاه عاشقت ٬ چشمامو قربونی کنم ؟

اجازه میدی تا ابد سر بزارم رو شونه هات ؟

روزی هزار و صد دفعه بگم که میمیرم برات ؟

اجازه میدی که بگم حرف ترانه هام تویی ؟

دلیل زنده بودنم ٬ درد بهانه هام تویی ؟

اجازه دارم به همه بگم که تو مال منی ؟

ستارتم اینو میگه ٬ که تو  ٬ تو اقبال منی ؟

اجازه هست تا ته مرگ منتظر تو بشینم ؟

تو رویاهای صورتیم ٬ خودم رو با تو ببینم ؟

اجازه هست جار بزنم بگم چقدر دوست دارم ؟

بگم میخوام بخاطرت سر به بیابون بزارم ؟

اجازه هست برای تو از ته دل دیوونه شم ؟

اجازه میدی که بگم همین روزا میای پیشم ؟

اجازه هست عکس تو رو ٬ رو صورت ماه بزنم ؟

طلسم قصه هامونو با داشتن تو بشکنم ؟

اجازه میدی که شبا همش بیام تو خواب تو ؟

اون عکسی که با هم داریم جا بدمش تو قاب تو ؟

اجازه میدی قصه هام با عشق تو جون بگیره ؟

چشای عاشقم واست روزی هزار بار بمیره ؟

اجازه میدی عشقمو همش بهت نشون بدم ؟

پیش زمین و آسمون واسه تو دست تکون بدم ؟

اجازه میدی واسه تو قصر طلایی بسازم ؟

با یه صدای مخملی واست لالایی بسازم ؟

اجازه میدی که فقط تو دنیا با تو بمونم ؟

هر چی که عاشقانه بود به خاطر تو بخونم ؟

اجازه هست با ٬ بال تو پر بزنیم بریم بهشت ؟

کاش نذاریم برنده شه تو بازی ما سرنوشت

اجازه هست با افتخار اهنگ ساز من بشی ؟

تو فصل سخت زندگی باز گل ناز من بشی ؟

اجازه هست پناه من گرمی آغوشت بشه ؟

هر اسمی جز اسم خودم دیگه فراموشت بشه ؟

اجازه میدی پاییزو ٬ پر از تولدت کنم ؟

بیامو ٬ ماه آذرو ٬ پیشکشی خودت کنم ؟

اجازه هست ؟ بگو که هست ٬ من همشو دارم میگم

با تو به آسمون میرم ٬ با تو یه آدم دیگم

اجازه هست بگم که تو از آسمونا اومدی ؟

فرشته هارو میشناسی ٬ زبونشو بلدی

اجازه هست یه لحظه هم دیگه ازت جدا نشم ؟

گول گلا رو نخورم ٬ محو ستاره ها نشم ؟

اجازه میدی که بگم من مال تو ٬ تو مال من ؟

من از تو خواهش میکنم که زیر وعده هات نزن

اجازه تو دست تو ٬ اجازه من دست تو

خنده من خنده تو ٬ شکست من شکست تو

مقدمه کتاب ((اون یکی رو جز من داشت))




من این متن رو از مقدمه کتاب ((اون یکی رو جز من داشت)) از مریم حیدرزاده انتخاب کردم


چون واقعا قشنگ بود حتما بخونیدش


 

من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .


شکست نه برای پنهان کردن است و نه برای پنهان شدن.


میگویند از صبح بنویس ٬ از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت ٬ باران پنجره چشمانم را شسته است .  همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال ٬ اما من گمان می کنم این خیلی خوب است که نمیتوانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم . بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز ٬ که حضورش تنها معجزه لحظه های تنهایی من است .

قیمت وفا شاید گران تر از آن بود که بهانه دوست داشتنی زندگیم از عهده داشتنش بر آید .

سقف اعتماد تعمیری ست ٬ مدام چکه میکند ٬ آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او که باید پر باشد خالی ست ٬ نمیتوانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را.

مهم نیست ٬ تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه تولد حقایق غم انگیزی که درد را به درد می آورد و آتش را میسوزاند .

این دل دیوانه همیشه یک پادشاه مغرور حقیقی داشته است ٬ اگر ترانه ها ثمره تخیل بود به جنون نمی رسید ٬ اعتراضی نیست کسی که به او نمیرسد به جنون رسیده از او راضی است . خلاصه غم سنگینی است اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست ٬ می شود در عین بازنده بودن سربلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد.

قرار بود حقیقت را بگویم سخت است ٬ بی علاج است ٬ دانستنش آدم را کم کم می کشد ٬ گریه شبانه می آورد ٬ اما همین است خبر کاملا ناگوار است اون یکی رو جز من داشت .

سکوت میکنم تا به خاک سپردن آخرین خاکستر های آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد ٬ گریه میکنم با شکوه  ٬ مثل اقیانوس ٬ بلند مثل اورست ٬ او نمی شنود و نمیداند که ماه ٬ خوشبختی مشترک همه بی ستاره هاست .

یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته من است :

چی کار کرد این دل سادم                             که از چشم تو افتادم ؟

حکایت کف بین پیر



یه روزی یه کف بین پیر ٬ نشست و فالمو گرفت

اون رفت و هر چی گفته بود ٬ فکر و خیالمو گرفت

 

غریب بود و یه کم سیاه ٬ مهربونو  خمیده  پشت

چه بوی اسپندی میداد ٬ چشاش نجیب بود و درشت

 

بهم نگاهی کرد و گفت ٬ فالتو میخوای بگیرم ؟

گفتم بگیر ٬ بعدم بگو ٬ بگو چه وقتی میمیرم ؟

 

گفت دخترم کف میبینم ٬ قهوه و فنجون ندارم

نه بلدم ٬ نه  دوست  دارم  اداشونو  در  بیارم

 

گفتم بگو  اینم  دستام  ٬  از روی چپ میگی  یا راس

خندیدی و گفت فرق نداره ٬ هر دستی که میل شماس

 

تو زندگیت سختی دیدی ٬ فالت چرا پر از غمه ؟

م ٬ توی اسمت میبینم ٬ درست میگم نه ٬ مریمه ؟

 

یکی رو دوست داشتی که رفت ٬ مردا همه عین همن

خوبم توشون پیدا میشه  ٬  اما خوبا خیلی  کمن

 

بچه بودی چند تا خطر گذشته از بیخ سرت

خیال داری سفر بری ٬ خیر الهی سفرت

 

یکی دیگه تازگیا تو زندگیت پیدا شده

زیاد بهش تکیه نکن ٬ دوست داره ولی بده

 

دشمن چقدر زیاد داری ٬ راستی مگه چه کاره ای ؟

فکر نکنم دارا باشی ٬ نمی بینم ستاره ای

 

دو سه تا لکه میبینم ٬ دلت شکسته از کسی

یکی ته قلبته که میخوای بهش زود برسی

 

خدا رو از یاد نبری ٬ آیندتم پاکه ونیک

دو سه تا سد تو راهته٬ دوتا بزرگ ٬ یکی کوچیک

 

یکی تو قوم و خویشتون یکم مریضه مگه نه ؟

همونه که اسیرشی ؟ واست عزیزه مگه نه ؟

 

نگامو چیدم از نگاش با کلی غصه خندیدم

اصلن چی گفت و از کی گفت ٬ فالم چی بود نفهمیدم

 

آدمای فالای من مثل خودش غریب بودن

یعنی که خط های دستم ٬ انقدر کج و عجیب بودن ؟

 

خیلی خجالت کشیدم ٬ غم از نگاش چکه میکرد

گفتم چرا فال میگیری تو این هوای خیلی سرد ؟

 

چیه فالت درست نبود ٬ میخوای که مزدمو ندی ؟

نه ٬ هر چی گفتی راس بودش٬ تو راه حلم بلدی ؟

 

بغض گلوش آخر سر تو شهر چشماش ترکید

گفت دخترم باور نکن ٬ هیچکسی فردا رو ندید

 

من یه غریبم و اسیر ٬ تو شهرتون در به درم

دروغ میگم تا شبمو یه جور به فردا ببرم

 

منم یه بندم مثل تو ٬ تقدیرامون دست خداست

من کی باشم که بتونم ٬ بگم تو طالعت کجاست

 

گذشتم و نذاشتم اون بیشتر از این بهم بگه

اون ولی گفتش واسه فال نرو پیش کسه دیگه

 

دیدم اونو که دوباره به یه کسی دیگه رسید

بازم همون کف بینی ها دوباره بغضش ترکید

 

دنیای بی وفای ما از این کسا زیاد داره

از زمین و از آسمن غریب و کولی میباره

 

از همه چی که بگذریم تمامشم دروغ نبود

شاید به خاطر همین سرش زیاد شلوغ نبود

 

سر اونا که راس میگن همیشه خیلی خلوته

چه توی فال ٬  چه زندگی ٬ دنیا پر از خیانته

 

کف بین پیر هر چی که گفت دلم یه گوشه ای نوشت

تا ببینه حق با اونه یا بازیهای سرنوشت؟

 

همه شبیه هم شدیم ٬ فالامونم عین همه

اما فقط اون از کجا دونست که اسمم مریمه ؟

این که تموم شد و گذشت اما عجب کف بینی بود

ته دلش زلالتر از پیش گوییای چینی بود

 

دستام براش فرقی نداشت ٬ اون با دلش فالمو گرفت

از بعضی حرفا بگذریم دروغ چرا راستشو گفت

 

دل و ببین که همه جا یه جور به دردت میخوره

یکی باهاش فال میگیره ٬ یکی پولاشو میشماره

 

خلاصه که دلای پاک ٬ قسمت هر کس نمیشه

دلای روشن و زلال مال غریباس همیشه

 

اینم یه قصه عجیب ٬ فالی که چیزی نمیخواست

کف بینی با یه قلب صاف ٬ نه دست چپ ٬ نه دست راست

مثل فصل ها


توی  باغا گل  سرخی ٬ توی  آسمون  ستاره

جایی رو سراغ  ندارم که نشون  از  تو نداره

تاریخ   تولد    تو  ٬  توی  دفتر  حسابم

شب که چشمام رو میبندم  باز نمیذاری بخوابم

عکس تو جور عجیبی توی چشمام می درخشه

دیوونم ٬ خدا می دونه ٬  کاش خودش منو ببخشه

توی تابستون نسیمی ٬ آفتابی توی زمستون

تو همونی که گرونه ٬ نمیاد  به  دستم آسون

وقتی من  تو  آسمونم  تو ٬ توی  راه زمینی

مشکل اینه چون عزیزی هرجا باشی نازنینی

سفر  دور  و  درازت بی  خطر  باشه  الهی

بی خبر منو گذاشتی ٬ ولی نه تو بی گناهی

قیمت  نگاه  نازت  خیلی  مثل  صداقت

مثل خوب  بودن تو  سختی واسه اثبات رفاقت

توی خرداد گل یاسی ٬  توی  آبان  گل  مریم

چه شکنجه ی قشنگی ٬ می کشی منو ٬ تو  کم کم

چه تفاهمی تو عاقل ٬ دل من مات و  دیوونه

درمونم دست چشاته ٬  اینم آخرین بهونه

دل تو یه وقتا سنگه یه روزم ٬ مثل بلوری

شبا گاهی یه قرص ماهی ٬ یه روزم یه تیکه نوری

حوصله که داشته باشی ٬ دو سه جمله میگی گاهی

اما میلت که نباشه ٬ نمیدی حتی نگاهی

چون غروب خیلی قشنگه ٬ تو خود خود غروبی

چی بگم قحطی واژه ست ٬ هرچی هستی خیلی خوبی

عکس نازت رو گذاشتم گوشه ی سفید دفتر

تا دیگه هیچکی نبینه ٬ هر چی پنهون باشه بهتر

مثل آسمون عجیبی ٬ شبی آبی شبی قرمز

ولی هر رنگی که باشی ٬ منو دوست نداری هرگز

یه روزی میشی یه دریا فرداش اما مثل کوهی

هرچی که دلت میخواد باش ٬ هرجا باشی با شکوهی

لا اقل خوب شد که لطفی کردی و ٬ واسم نوشتی

معنی حرف تو این بود که مطیع سرنوشتی

دلم رو دادم به دست تو  برای  یادگاری

قابلی نداره بردار میدونم  دوسم  نداری

وقتی که بارون میگیره چشمام از عشق تو خیسه

دل برات به قول سهراب ٬ زیر بارون مینویسه

تنها آرزوم  همینه ٬  تا  یادم  نرفته  راستی

کاش یه روز بهم بگی که من همونم که میخواستی


یک حقیقت تلخ


یه نفر خوابش میاد و واسه خواب جا نداره

یه نفر  یه  لقمه  نون ٬ برای   فردا   نداره

یه نفر میشینه و اسکاناساشو میشمره

میخواد  امتحان  کنه  که تا  داره یا نداره

یه نفر از بس بزرگه خونشون٬ گم میشه توش

اون یکی ٬ اتاقشون واسه همه جا  نداره

بابا میخواد واسه دخترش عروسک بخره

انتخاب هم میکنه ٬  پولشو  اما  نداره

یکی دفترش پر از خط خطی و نقاشی

اون یکی مداد برای آب وبابا نداره

یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی

اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره

یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه میخواد

مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره

یه نفر تولدش مهمونیه همه میان

یکی تقویم واسه خط زدن رو ٬روزا نداره

یکی هر هفته پزشکشون میاد خونش

یکی داره میمیره خرج مداوا نداره

یکی انشاشو میده توی خونه صحیح کنن

یکی ازبر شده درد رو ٬ دیگه انشا نداره

یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی

یکی بعد عمری رنج وزحمت امضا نداره

تو کلاس صحبت چیزی میشه که همه دارن

یکی می پرسه آخه چرا مال ما نداره

یکی دوست داره که کارتون ببینه ٬ اما کجا؟

یکی انقدر دیده  که میل تماشا نداره

یکی از واحدای بالای برجشون میگه

یکی اما خونشون اتاق بالا نداره

یکی جای خاله بازی کلاس شنا میره

یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره

یکی پول نداره تا دوروز به شهرشون بره

یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره

یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه

یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره

یکی از بس شومینه گرمه٬ می افته از نفس

یکی هم برای گرمای دستاش ها نداره

دخترک میگه خدا چرا ما ...؟ مادرش میگه :

عوضش دخترکم اون خونه لیلا نداره

یه نفر تمام روزاش پر٬ رنج و سختیه

هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره

یکی آزمایش نوشتن براش اما نمیره

میگه نزدیکیای ما آزمایشگاه نداره

بچه ای که تو چراغ قرمزا میفروشه گل

مگه درس و مشق و شور و شوق و رویا نداره ؟!

یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه

پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره !!!

یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم

دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره

بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره

یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره

همیشه تو دنیا کلی فرق  بین  آدما

این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره

خدا به هر کسی هر چیزی دلش میخواد بده

همه چی دست اونه ربطی به شعر ها نداره

آدما از یه جا اومدن ٬ همه میرن یه جا

اون جا فرقی میون فقیر و دارا  نداره

کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت

با نمیشه ٬ با نمی خوام ٬ با نشد با نداره

بارون


همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد!؟
لیلی مرد از غم دوری چرا مجنون نمیاد!؟
روی ماهش کجا پنهون شده رفته کجا!؟
چرا از اونور ابرا دیگه بیرون نمیاد!؟
نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف
عکس اون چشمای قشنگ توی فنجون نمیاد
من و کشتی تو با این خنجر دوریت عجبه
چرا از این دله دیونه یه کم خون نمیاد!؟
مگه تو بیخبری موم رو پریشون میکنم
دل تو واسه مویه پریشون نمیاد
دل تو ازبس سفید و لطیفه مثل برف
از خجالت تو برفی تو زمستون نمیاد
تو دلم فقط یه بار مهمونی بود تو اومدی
درا رو بستم از اون وقت دیگه مهمون نمیاد
صدایه بارون قشنگه به شیشه که میخوره
اما با غم نجیب روی ناودون نمیاد
دو سه بار واسط نوشتم مثه آیینه میمونی
تو یه بار جواب ندادی چرا شمعدون نمیاد
عمریه اسیرتم اسیر اون چشمای ناز
یه ملاقاتی واسم یه بار تو زندون نمیاد
نمیگه کسی واسه مرمتش فکری کنیم
هیچکسی سراغ این کلبه ویرون نمیاد
زندگی بزیه شطرنج و من منتظرم
طرف مقابلم ولی به میدون نمیاد
گاهی وقتها اینقدر آب و هوام ابری میشه
که قد اشکای من از رود کارون نمیاد
گاهی وقتا با خودم میگم شای میخواد ذوق بکنم
اما معلومه نخواد بیاد که پنهون نمیاد
اونکه برای دیدنش ستاره میچینی اهل نازه
پس با یه خواهش آسون نمیاد
تو نامه آخری کلی دلیل اورده بود
مثلا چون تشنه اند یاسایه تو گلدون نمیاد
لااقل کاش راستشو برای من نوشته بود
کاش واسم نوشته بود به خاطر اون نمیاد

فانوس مشکی


توی دنیایی که قلبا هر کدوم یه جا اسیرن

کاش به فکر اونا باشیم که از این زمونه سیرن

اونا که تو عصر آهن تشنه یه جرعه یادن

کاش که دست کم نگیریم این آدما زیادن

نذاریم که تو چشاشون٬بشینه دونه اشکی

اونا فانوسن وخاموش ٬ آره فانوسای مشکی

دنیاشون شاید یه شهره ٬خالی از قهر ودورنگی

توی سینشون یه قلبه جای این دلای سنگی

چهرشون شاید به ظاهر مث دیگران نباشه

اما نور مهربونی ٬توی شهرمون می پاشه

غم چشماشون عجیبه ٬توی خاطرا می مونه

ما ازش خبر نداریم٬چیزی رو که اون می دونه

توی این عصر پر از درد ٬خیلی آدما یه دنیان

خیلیا تو جمع دنیا بی قرار و تک و تنهان

زیر سایه سلامت هواشونو داشته باشیم

توی جمع بی قرارا عطر خوشبختی بپاشیم

به بهونه ی زمونه نذاریم که برن از یاد

بذاریم زنده بمونن ٬مث عشق یک فرهاد

قصه ی فانوس مشکی صحبت دیروز و فرداس

قصه شون مال حالا نیست از حالا تا ته دنیاس

نمی گم با این ترانه٬ گل کنه محبتاتون

جایی رو باید بگیرن٬همیشه تو فرصتامون

این ترانه یه اشارس به دلای خواب و بیدار

که به یاد اونا باشیم همه به امید دیدار

غم تنهایی رو باید از نگاهشون بخونیم

خدا خیلی مهربونه اگه ما بنده ی اونیم

آخرین نامه


دلم میخواد یه چیزی رو بدونی

دیگه نه عاشقی نه مهربونی

منم دیگه تصمیمم رو گرفتم

اصلا نمیخوام که پیشم بمونی

دیشب که داشتم فکرام و میکردم

دیدم با تو تلف شده جوونی

یه جا یه جمله ی قشنگی دیدم

عاشقو باید از خودش برونی

چه شعرایی من واسه تو نوشتم

تو همه چیز بودی جز آسمونی

یادت میاد منتم رو کشیدی ؟

تا که فقط بهت بدم نشونی ؟

یادت میاد روی درخت نوشتی

تا عمر داری برای من میخونی ؟

یادت میاد حتی سلام من رو

گفتی به هیچ کس نمیرسونی

حالا بیار عکسامو تا تموم شه

اگر که وقت داری اگه میتونی

نگو خجالت میکشی میدونم

تو خیلی وقته دیگه مال اونی

هر باشی هر جا  میری الهی

برات  تلافی   نکنه    زمونی

محتاجتم کجایی


خواستی که خنده باشه تموم لحظه هامون

چی شد که من نخواستم با هم باشن دلامون
گذاشتی پای عشقت ، تموم داشته هاتو
چی شد که من ندیدم خواهش و گریه هاتو
تو گفتی ، نشنیدم ، خوبیاتو ندیدم
حالا که دل بریدی ، به خواستنت رسیدم
خیال می کردم اون روز که عاشقت نمی شم
کاشکی بازم دوباره ، بیای بمونی پیشم
سپردی احساستو به قلب سرد و خسته ام
کجایی تا ببینی چشم انتظار نشستم
میراث عاشقی رو ، تو توی دلم گذاشتی
به حرفت که رسیدم ، فرصت برام نذاشتی
همیشه کار من بود ، گناه بی وفایی
ای بی وفاتر از من ، محتاجتم کجایی

حلقتو هنوز تو دستام دارم


نمیدونی  بعضی  وقتا  پیش  میاد , به  دل  خودم  ترحم  میکنم


بی  تو  اونقدر  ذهن  من  مشغوله , خودمو  توی جمعیت  گم  میکنم


بی تو  حتی  به  خودم  شک  میکنم , گاهی  یادم  میره  که  اسمم  چیه


مرز  دیوونگیو  عشقو  ببین , تو  نباشی  به  همین  باریکیه


دارم  از  دوریِ  تو  میمیرم , تو  که نیستی  باخودم  درگیرم


مثه  دیوونه ها سراغتو  روزی  صدبار از خودم  میگیرم 


نمیدونی  تا  چه  حد  غمگینم , بی  تو  آیندمو  بد  میبینم


مگه  میشه  تورا  از  یاد ببرم , بی  تو  من  تا  به  ابد  غمگینم


تو  که  نیستی  جای  خالیه  تو  را , روز و شب  با  فکر تو پر میکنم


چشامو  میبندمو  مث  قدیم  خودمو باتو  تصور  میکنم


بی تو  حتی  خواب  به  چشمام  نمیاد , شب  بی خوابیِ  من  نمیگذره


کاش  میشد خواب چشماتو  ببینم


کاش  میشد با گریه خوابم  ببره , نمیدونی  که  چقدر  دلتنگم


خیلی  وقته  که  تو  رفتی , اما حلقتو  هنوز  تو  دستام  دارم


تو  تموم  عشق و امید منی , چجوری  من  از  تو  دست  بردارم


همــــــــــــیشه



همــــــــــــیشه اونی که میتونه آرومت کنه



 داغونـــــــت میــکنه ...!

دلتنگی های کودکانه ام



نمیدانی چقدر دوست دارم

این دلتنگی های کودکانه ام را

پاک است

معصوم است

بی هیچ درخواست

وبی بهانه

مثل نقره تمیز است

دلتنگی های کودکانه ام

زیـر بـاران


زیر باران می سرایم


بی تو امروز نغمه ی شیرین عشقم


همه این است آرزویم


زیر باران با تو بودن نفسی را نازنینم...


خیس احساس تو بودن


لمس دستاتو سرودن


مست آغوش توبودن


جام لب هاتو ربودن


رقص و آوازو شکفتن


رقص و پرواز و رهیدن


زیر باران با تو بودن


زیر باران از تو خوندن