خواستی که خنده باشه تموم لحظه هامون
چی شد که من نخواستم با هم باشن دلامون
گذاشتی پای عشقت ، تموم داشته هاتو
چی شد که من ندیدم خواهش و گریه هاتو
تو گفتی ، نشنیدم ، خوبیاتو ندیدم
حالا که دل بریدی ، به خواستنت رسیدم
خیال می کردم اون روز که عاشقت نمی شم
کاشکی بازم دوباره ، بیای بمونی پیشم
سپردی احساستو به قلب سرد و خسته ام
کجایی تا ببینی چشم انتظار نشستم
میراث عاشقی رو ، تو توی دلم گذاشتی
به حرفت که رسیدم ، فرصت برام نذاشتی
همیشه کار من بود ، گناه بی وفایی
ای بی وفاتر از من ، محتاجتم کجایی