تو آن بی مایهء خودبینِ مغروری
که دیری هست از وجدان خود دوری
تو را تیر و تفنگت پهلوان کرده است
باور کن وگرنه نیست در بازوی تو زوری
تو به صد حیله و رنگ آمده ای من سر جنگ ندارم
تو چرا از سر جنگ آمده ای ؟