صبحِ امروز کسی گفت به من : تو چقدر تنهایی
گفتم : تو چقدر حساسی ، تنِ من گر تنهاست ، دلِ من با دلهاست
دوستانی دارم بهتر از برگِ درخت که دعایم گویند و دعایشان گویم
یادشان در دلِ من ، قلبشان منزلِ من ، صافىِ آب مرا یاد تو انداخت رفیق
تو دلت سبز ، لبت سرخ ، چراغت روشن ، چرخ روزیت همیشه چرخان
نفست داغ ، تنت گرم ، دعایت با من ، روزهایت پى هم خوش باشد