با لبای بی خنده ، با فکرِ پراکنده ، با غصهء آینده ، روی تختمو بی تابم
از فکرو خیال ، از دلهره و سردرد یک لحظه نمی خوابم
کارم شده جنگیدن با خاطره های غم انگیز
سردردِ بدی دارم ، دلتنگم و بیدارم ، خوابم مثلِ قبلا" نیست
من دیگه اون آدمِ سابق نیستم ، احساساتم یخ زده در قلب شیشه ایم