☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

دانلود بازی ندای وظیفه:جنگ آوری نوین ۳ Call of duty:Modern warfa


پس از مدت ها انتظار بالاخره نسخه سوم از سری بازی های Modern Warfare منتشر شد تا رغیب جدی Battlefield 3 در سال ۲۰۱۱ مشخص شود ، ندای وظیفه بار دیگر با نسخه جنگ های مردن پا به عرصه رقابت گذاشته و این خبر بسیار خوبی برای علاقه مندان به سبک اکشن اول شخص است که یک بازی سراسر هیجان و استرس را تجربه خواهند کرد Call of Duty: Modern Warfare 3 داستان نسخه قبلی خود را دنبال می کند و بخش عظیمی از داستان به مبارزات ایالات متحده آمریکا با روسیه مربوط می شود ، نیروهای زمینی امریکا در حال جنگ با نیرو های روسیه در خاک امریکا هستند.Vladimir Makarov بازگشته است. کاپیتان Price و کاپیتان MacTavish زخمی در حال فرار با Nikolai جاسوس روسی هستند این سه نفر در مخفیگاهی در Dhamasala در هند مخفی شده اند. پس از مدتی مردان Makarov به مخفیگاه حمله کرده و شما باید با شخصیت Yuri که از مردان Nikolai است از مخفیگاه دفاع کنید و…..داستان بازی آنقدر جذاب و حرفه ای نوشته شده که شما را ترقیب به ادامه آن خواهد کرد ، از همه چیز که بگذریم نوبت به گرافیک آن می رسد که فقط می توان آن را تحسین بر انگیز توصیف کرد ، تخریب پذیری محیط بسیار بالا بوده و خونی که در صفحه مانیتور در اثر اصابت تیر به شما پخش می شود نیز بسیار طبیعی و حرفه ای شده است گیم پلی بازی فوق العاده عالی و پیشرفته شده و هیجان وصف ناپذیری هنگام بازی به گیمر منتقل خواهد شد.


دانلود در ادامه مطلب لینک مستقیم وبسایت بی نظیرها


ادامه مطلب ...

صدا کن مرا ، صدای تو خوب است

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

 که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

 من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد

 و خاصیت عشق این است

 کسی نیست

 بیا زندگی را بدزدیم آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

ببین عقرباک های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می کنند

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را

 مرا گرم کن

و یک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد

و باران تندی گرفت

 و سردم شد آن وقت در پشت یک سنگ

اجاق شقایق مرا گرم کرد

در این کوچه هایی که تاریک هستند

 من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم

من از سطح سیمانی قرن می ترسم

 بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات

اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا

 و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد

 و آن وقت

حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد

حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند

در آن گیر و داری که چرخ زره پوش از روی رویای کودک گذر داشت

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید

و آن وقت من مثل ایمانی از تابش استوا گرم

 ترا در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید

.:: تصاویر AC4 (ساخت طرفداران) ::.

همه ی ما مشتاقانه منتظر معرفی نسخه ی جدید سری Assassin's Creed هستیم. اما تا به حال هیچ تصویر و یا تریلری از عنوان بعدی AC منتشر نشده. با این حال طرفداران این بازی Art Work هایی را ساختند که نشان می دهد آنها مشتاق هستند AC 4 در کشورهایی مثل ایران، ژاپن، هند و حتی در فضا ساخته شود. شما می توانید این Art Work های فوق العاده را در زیر مشاهده کنید. کدام تصویر را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟ و دوست دارید AC 4 در کدام کشور ساخته شود؟



ادامه مطلب ...

داستان کامل Assassins Creed 3

داستان از  زمان حال آغاز میشود که دزموند و پدرش ویلیام و ربکا و شان در حال رفتن به غاری در تورین نیورک هستند که با استفاده از apple of eden وارد غار میشودند و تمام تجهیزات درون غار را فعال میکنند و وارد دستگاه Animus میشود  تا بتوانند  با استفاده از مدالی (که در خاطرات کارکتر ها وجود دارد) که باید پیدا کند دنیا را نجات دهند .


358350562.jpg 


 وقتی آنها وارد غار میشوند دزموند بیهوش میشود و بازی شما را به قرن 18 میلادی میبرد جایی که هیثم ( پدر کانر ) در حال رفتن به  خانه ای سلطنتی در لندن میباشد

ادامه مطلب ...

شروع داستان Assassin’s Creed: Revelations

بازی از جایی شروع میشود که برادری تمام شد. قهرمان امروزی ما دسموند وارد کما شده است و برای نجات ذهن دسموند، آساسینها او را در یک مکان امن در انیموس قرار داده اند که به آن اتاق سیاه میگویند. بعد از بیدار شدن از دستگاه انیموس دسموند با ضمیر خودآگاه Subject 16 دیدار میکند کسی که قبل از او روی انیموس خوابیده بود. 16 به او توضیح میدهد که ذهن او تکه تکه شده است و تنها راهی که برای او باقی مانده این است که به خاطره اجدادش برگردد و تا آخر آن را ببیند تا چیزی برای نمایش به او وجود نداشته باشد. وقتی اینطور شد انیموس سه خاطره را از هم جدا خواهد کرد.

ادامه مطلب ...

شروع داستان Assassin’s Creed: Brotherhood

با استفاده از Animus 2.0 دسموند موفق به دست یافتن به خاطراتی از اتزیو میشود. خاطراتی که امیدوارند به یافتن سیب عدن کمک کند. او در این زمان وارد چندین خاطره مختلف از اتزیو میشود که در سالهای مختلف و مکانهای مختلف اتفاق می افتند.

ادامه مطلب ...

شروع داستان Assassin’s Creed II - اتزیو و یافتن سیب عدن

چند روز بعد از وقایع نسخه اول، در سال 2012، دزموند مایلز نشان داده میشود که در بند تمپلارهای مدرن و عصر جدید زندانی شده است. تمپلارها همچنان تلاش دارند با استفاده از مرور خاطرات جد دزموند یعنی الطیر به مکان آن اشیاء باستانی و جادویی دست پیدا کنند. بویژه دنبال شی به نام "Piece of Eden" هستند.

ادامه مطلب ...

داستان Assassin’s Creed I - الطیر و بدست آوردن سیب عدن


Desmond Miles توسط شرکتی عجیب به نام Abstergo Industries برای استفاده به عنوان یک نمونه برای دستگاهی به نام "Animus" دزدیده میشود. دستگاهی که میتواند با استفاده از DNA به خاطرات اجداد بسیار دور فرد دسترسی پیدا کند. آبسترگو دزموند را درون دستگاه قرار میدهد تا به زمان یکی از اجدادش Altair Ibn-La’Ahad برگردد. الطیر عضوی از محفل مخفی برادری Assassins در سال 1191 در خلال سومین جنگ صلیبی در سرزمین مقدس است. دزموند مشکلاتی در هماهنگی با دستگاه انیموس پیدا میکند ولی بلاخره موفق به ارتباط با جدش الطیر در روزهای بعد میشود. بازی از این به بعد از دید الطیر روایت میشود و گهگاه به دزموند و زمان حال باز میگردد.

ادامه مطلب ...

"نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت"

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت

تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت

چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت

شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت

چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت

به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت

دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت

به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت

"روزگاریست که ما را نگران می‌داری"

روزگاریست که ما را نگران می‌داری
مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری

گوشه چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحب نظران می‌داری

ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار
دست در خون دل پرهنران می‌داری

نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ
همه را نعره زنان جامه دران می‌داری

ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سری عجب از بی‌خبران می‌داری

چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسته گران می‌داری

گوهر جام جم از کان جهانی دگر است
تو تمنا ز گل کوزه گران می‌داری

پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران می‌داری

کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت
این طمع‌ها که تو از سیمبران می‌داری

گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری

مگذران روز سلامت به ملامت حافظ
چه توقع ز جهان گذران می‌داری

"خوشا آنانکه با عزت ز گیتی"

خوشا آنانکه با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدندو رفتند

زکالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنانکه در میزان وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند

نگردیدند هرگز گرد باطل
حقیقت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنانکه بر این صحنه ی خاک
چو خورشیدی درخشیدند و رفتند

خوشا آنانکه با اخلاص و ایمان
حریم دوست بوسیدند و رفتند

خوشا آنانکه که پا در وادی حق
نهادند و نلغزیدند و رفتند

"تمام بی کسی ام بی اراده می گرید"

نشسته ام وسط ِ عاشقانه ای بی رحم
وخیره ام به شروع ِ ترانه ای بی رحم

هنوز متّهمم که تو را نفهمیدم
و پایبند ِ تو هستم، به خانه ای بی رحم

همیشه اشک چکیده میان قلبم ،تا-
نلرزد آینه ی بغض ِ چانه ای بی رحم

هنوز هم که هنوز است عاشقت هستم
جواب عشق ِ من اما بهانه ای بی رحم

تمام بی کسی ام بی اراده می‌گرید
بر استخوان پُر از درد ِ شانه ای بی رحم

ببین که سوختم از لحظه های تبدارت
و مانده ام ته ِ جیب ِ زمانه ای بی رحم

****
نه تبرئه و نه حبسی نوشته ای قاضی!
و آتشم زده ای با زبانه ای بی رحم

باز با ما سری از «ناز» گران دارد یار

باز با ما سری از «ناز» گران دارد یار
نکند باز دلی با دگران دارد یار؟!

خنده ارزانی هر خار و خسش هست ولی
گوش با بلبل خواننده گران دارد یار

آن وفایی که ز من دیده اگر هم برود
چشم دل در عقبِ سر نگران دارد یار

لاله رو هست ولی داغ غمش نیست به دل
کی سر پرسش خونین جگران دارد یار؟

گو دلی باشدش آن یار و نباشد با ما
اینش آسان بود ای دل، اگر آن دارد یار

می رود خوانده و ناخوانده به هر جا که رسید
تا مرا در به در و دل نگران دارد یار

داور دادگری هم به عوض دارم من
گر همه شیوه ی بیدادگران دارد یار

خواجه شاهد نپسندد مگر آتش باشد
«شهریارا» ره دل زد مگر آن دارد یار

"به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا"

به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا

مسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجا



غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد

مکن عمر مرا ای عشق بیش از این تباه اینجا



برای چرخش این آسیاب کهنة دل سنگ

به خون خویش می‌غلتند صدها بی‌گناه اینجا



نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم

بپرس از کاروانهایی که گم کردند راه اینجا



اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست

نشان می‌جوید از من تا نیاید اشتباه اینجا



تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست

هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا

راز :..

آب از دیار دریا،
با مهر مادرانه،
آهنگ خاک می کرد !

برگرد خاک میگشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد،

از خاکیان، ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج ناز پرورد،
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد !