☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

"ای آفتاب هاله‌ای از روی ماه تو"

ای آفتاب هاله‌ای از روی ماه تو
مه برلب افق لبه‌ای از کلاه تو

لرزنده چون کواکب گاه سپیده دم
شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو

کی میرسی به پرچم خونین چون شفق
خورشید و مه سری به سنان سپاه تو

ای دل فریب جادوی مهتاب شب مخور
زلفش کشیده نقشه‌ی روز سیاه تو

شاها به خاکپای تو گل‌ها شکفته‌اند
ما هم یکی شکسته و مسکین گیاه تو

من روی دل به کعبه‌ی کوی تو داشتم
کمد ندای غیب که این است راه تو

یک نوک پا به چادر چوپانیم بیا
کز دستچین لاله کنم تکیه‌گاه تو

آئینه سازمت همه‌ی چشمه‌سارها
وز چشم آهوان بنوازم نگاه تو

بعد از نوای خواجه‌ی شیراز شهریار
دل بسته‌ام به ناله‌ی سیم سه‌گاه تو

خیال پرواز ...

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست
حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست

یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست

خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست

من در فضای خلوت تو خیمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست

تا اوج ، راهی ام به تماشای من بیا
با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست

"من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو"

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو  
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو 

سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو  
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو 

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت  
آمدم نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو 

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم  
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو 

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت  
سر بجنبان که بلی، جز که به سر، هیچ مگو 

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد  
گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

"من زنده ام ای وطن در پناه تو"

تازه تر کن داغ ما را طاقت دوری نمانده
شکوه سر کن در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگر ها ای دریغ
دل به زخمی شعله ور شد  جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ی ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای
تازه تر کن داغ ما را شعله زد جانم خدا
با تو هرگز برنگردد عهد و پیمانم
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد بر تن   جان چه باشد بر کف   تا سپارم در راه تو
ماند در  دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگی ها با یاد تو

"قطعه ای از بهشت"

آمدم ای شاه پناهم بده        
خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجا درماندگان         
دور مران از در و راهم بده

لایق وصل تو که من نیستم             
اذن به یک لحظه نگاهم بده

لشکر شیطان به کمین من است      
بی کسم ای شاه،پناهم بده

در شب اول که نهندم به قبر           
نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطابخش همه عالمی            
جمله ی حاجات مرا هم بده

"سلام ای کهنه عشق من "

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

تو یک رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی
شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه می خواهی

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمیپوشم

تو غم در شکل اوازی شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی

مرا دیوانه می خواهی ز خود بیگانه میخواهی
مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه می خواهی

شدم بیگانه با هستی ز خود بیخود تر از مستی
نگاهم کن نگاهم کن شدم هر انچه میخواستی

بکش ای دل شهامت کن مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق ما تو درس عبرت کن

نکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر
نمیترسم من از اقرار گذشت اب از سرم دیگر

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست

کوله بار درد

کوله بار درد بی مرام من

اگه باختی بازم بیا سراغ من

آهای تو ای رفیق نیمه راه من

بدون تو سیاهه روزگار من

همه دار و ندارمو دادمو

گول چشمای نجیبتو خوردم

دل ساده ی بی کسو کارمو

به دستای سرد تو سپردم

به پات سوختمو ساختم وهیچی نگفتم

حق من این نبود

تو بگو بعد این همه سال خوبی

جواب قلب من این نبود

یعد رفتنت

بعد رفتنت عزیزم .           نای موندنم نمونده
دلم من جونی کرده          اگه باز حرفی پرونده
بعد رفتنت عزیزم .           نای زنده بودنم نیست
تو سرم فکر تو اما            تو دلم جای تو خالی

بعد رفتنم عزیزم              اشکام یادگار می مونه
اگه باز تنهام بزاری           میمونم بی اشیونه
بعد رفتنم عزیزم              می فهمی که دل نبستی
میفهمی یه بیوفائی        رفتی و عهدو شکستی

میرم اماخیلی سخته       برو اما خیلی تنهام
هنوزم عطرت پیچیده        توی روزهام توی شبهام
می دونی دردم زیاده        تو نپاش نمک به زخمهام
باز بیا حرف مو بشنو         نه نگو دروغ حرفهام

 بعد رفتنم عزیزم              اشکام یادگار می مونه
اگه باز تنهام بزاری           میمونم بی اشیونه
بعد رفتنم عزیزم              می فهمی که دل نبستی
میفهمی یه بیوفائی        رفتی و عهدو شکستی

عاشق ترینم

عشق تو نور چشم تو

تو دل خسته ام آروم نشسته

غم دوری تو هنوز از یادم از قلبم بیرون نرفته

عــاشـــق تــرینـــم

تنــــهـاتـــرینـــم

بی تو می دونم تنها می مونم

تنــــهـــا مـی مــونـــم

تنـــهــا میمیـــرم

عاشق ترینم

اگر از پیشم از برگ و ریشه ام یه وقت بری و تنهام بزاری

تو ساقه ی من بی تو میمیرم

یه وقت نری و تنهام نزاری

عاشق ترینم

تنهاترینم

بی تو می دونم

تنها می مونم

تنها میمیرم

اگه گریه بذازه

اگه گریه بذاره می نویسم کدوم لحظه تو رو  از من جدا کرد؟

نگو اصلا نفهمیدی نگو نه تو بودی اونکه دستامو رها کرد

خودت گفتی خداحافظ تموم شد منو تو سهممون از عشق این بود

خود تو حرمت عشقو شکستی بریدی آخر قصه همین بود

اگه مهلت بدی یادت میارم روزایی رو  که بی تو عین شب بود

تموم سهمت از دنیا عزیزم بذار یادت بیارم یک وجب بود

بهت دادم تموم آسمونو خودم ماهت شدم آروم بگیری

حالا ستاره ها دورت نشستن منو ابری گذاشتی داری میری

بیا برگرد از این بن بست بی عشق , بذار این قصه اینجوری نباشه

آخه بذر جدایی رو چرا تو چرا دستای تو باید بپاشه؟

خداحافظ نوشتن کار من نیست آخه خیلی باهات ناگفته ها دارم

اگه گریه بذاره می نویسم اگه مهلت بدی یادت میارم

اگه گریه بذاره می نویسم کدوم لحظه تو رو از من جدا کرد؟

نگو اصلا نفهمیدی نگو نه , تو بودی اونکه دستامو رها کرد

خودت گفتی خداحافظ تموم شد , منو تو سهممون از عشق این بود

خود تو حرمت عشقو شکستی بریدی آخر قصه همین بود

خسته ام

خسته ام مثل خیلی های دیگه
خسته ام از گذشت کردن
خسته ام از تکرار صحنه های خیانت و دروغ ، حتی لحظه آرامشم
خسته ام از اینکه هیچ کسی درک درد من رو نداره
خسته ام که همه در برابر من کم می آورند
خسته ام از تنهایی
خسته ام از قدیمی ها
خسته ام از جدیدها
ولی گله ای ندارم چون همین هم که هست زیادیه
بعضی وقتها به خودم میگم کاش .. کاش .. کاش !

خودکشی....

یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زندنه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند...نه!قید احساسش را می زند

اگه این حس رو داری واقعا اون کس رو دوست داری...

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی فقط یه بار نگاش کنی

به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بدبشه
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

قید تموم دنیارو به خاطراون می زنی
خیلی چیزلرو می شکنی تا دل اونو نشکنی

حاضری که بگذری ازدوستای امروز وقدیم
اما صداشو بشنوی شب ازمیون دوتا سیم

حاضری قلب تو باشه پیش چشمای اون گرو
فقط خدانکرده اون یه وقت بهت نگه برو

حاضری هرچی دوس نداشت به خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از مردم شهر جداکنی

حاضری حرف قانونو ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی وبه حرف قلب باوفات

وقتی بشینه به دلت ازهمه دنیا می گذری
تولد دوبارته اسمشو وقتی می بری

حاضری جونتو بدی یه خارتوی دساش نره
حتی یه ذره گردوخاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر
امانبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر

حاضری هرجا که بری به خاطرش گریهکنی
بگی که محتاجشی وبه شونه هاش تکیه کنی

حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی
رودست مجنون بزنی باغصه ها همخونه شی

حاضری مردم همشون تورو بادس نشون بدن
دیوونه های دوره گرد واسه تو دس تکون بدن

حاضری اعتبارتو به خاطرش خراب کنن
کارتو به کسی بدن جات اونو انتخاب کنن

حاضری که بگذری ازشهرت واسم وآبروت
مهم نباشه که کسی نخواد بشینه روبه روت

وقتی نباشه که کسی نخوادبشینه روبهروت

وقتی کسی تو قلبته یه چیزی قیمتی داره
دیگه به چشمت نمیاد اگر که ثروتی دای

حاضری هرچی بشنوی حتی اگه سرزنشه
به خاطر اون کسی که خیلی برات با ارزشه

حاضری که به خاطرش پاشی بری میدون جنگ
عاشق باشی اما بازم بگیری دستت یه تفنگ

حاضری هر کی جز اونو ساده
فراموش بکنی

پشت سرت هرچی می گن چیزی نگی گوش بکنی

حاضری هر چی که داری بیان وازتو بگیرن
پرنده های شهرتون دونه به دونه بمیرن

حاضری که بگذری از مقررات و دین و درس
وقتی کسی رو دوس داری معنی نمی ده دیگه ترس

وقتی کسی رو دوست داری صاحب کلی ثروتی
نذار که ازدستت بره این گنج خیلی قیمتی

خداحافظ برای همیشه...

با یه عشق رویایی به اوج رفتم اما نمیدونم چرا کم کم از رویا بیرون اومد و شد عادی و عادی تر...تا جایی که...

وقتی یه اس ازش بهم رسید کل تنم لرزید...قلبم شکست...منی که از همه ی اطرافیام حرف میخوردم و کوچیکم میکردن که چرا همیشه بهش راستشو میگم و گاهی دروغ گفتن بهتره،حرفی رو ازش شنیدم که خردم کرد:

  تو یه دروغگوی بی ارزشی.لیاقت خداحافظیم نداری...

اشک ریختم،خواهش کردم،حتی التماس کردم...اما نتیجش این شد که تا شب فک کنه ببینه میتونه با یه دروغگو زندگی کنه یا نه...

نمیتونستم این همه خفت و خواری رو بپذیرم...نمیگم مقصر اونه...اصلا و ابدا همچین حرفی نمیزنم...

شاید از من خطایی سر زده و خودم خبر ندارم...

به هر حال تصمیممو گرفتم...دیگه دنیامون از هم پاشیده...من و اون تا حالا به هم توهین نگرده بودیم که امروز...

باهاش بهم زدم...اون که گفته اونقد محکمه که میتونه آدمای امثال من رو راحت فراموش کنه اما من...

بی اون زنده نمیمونم...

اینجا خونه ی عشقمون بود...از اونجایی که رامین آدرسشو داره و نمیخوام دیگه حرفای دلمو بشنوه،دیگه اینجا نمینویسم...

خداحافظ دوستای خوب و مهربونم...

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

انگار همین دیروز بود

انگار همین دیروز بود که یک گل قاصدک رو نسیم اورد

و درست چسبید روی شیشه ی پنجره ی اتاقم...

انگار همین دیروز بود که من بوی بارون رو حس کردم

و ذوق زده رفتم توی ایوون و دستهامو گرفتم توی هوا

تا قطره های خنک و لطیفش رو حس کنم...

انگار همین دیروز بود که وقتی به زمزمه های قلب من گوش دادی

با فریاد سکوتت قصر آرزوهامو به یه ویرونه تبدیل کردی...

انگار همین دیروز بود که وقتی برای دومین بار اومدی و گفتی

هنوز دوسم داری حرفاتو باور کردمو دستتو محکم تو دستام گرفتم...

.

.

.

و امروز...

امروز با تمام وجود احساس میکنم خوشبخت ترینم...

چون تو رو دارم...

 

پ.ن:خیلی دلم میخواد روزی برسه که این پست بشه حرف دلم...البته تمام دیروزهاش درسته اما امروزش...

پ.ن2:خداااااااااااااااا...دلم میخواد اسمتو فریاد بزنم...نه با سکوت،از ته دلم و با صدای بلند...