☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

☂☃❤دنیای زیبای قاصدک ها❤☃☂

::::::::: چرا بگیم فرار مغزها بگیم فرار غمها ، بگیمو بخندیمو شادی کنیم متفاوت باشیم کنار هم خوش باشیم

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


روی دلِ آدما هرگز حسابی وا نکن
از در نشد از پنجره زوری خودت رو جا نکن
آدمکای شهرِ ما بازیگرایِ قابلی هستن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا میذارن
قصهء روزگار اینه ، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلهای آدما هرگز حسابی وا نکن
آدمکای شهرِ ما قلبها رو داغون میکنن
دلِ ستارهء منو از زندگی خون میکنن
ستاره ها چشماشونو با اشکاشون رنگ میزنن
به قلب هر ستاره ای آدمکا چنگ میزنن


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

بار آخر ، من ورق را با دلم بُر میزنم ، بار دیگر حکم کن
اما نه بی دل ، با دلت ، دل حکم کن
حکمِ دل :
هر که دل دارد بیندازد وسط تا ما دلهایمان را رو کنیم
دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود
پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم ، این دلِ من ، رو کن حالا دلت را
دل نداری ؟!  بُر بزن اندیشه ات را
حکم لازمِ ، دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لازمِ

نازکتر از بلورم و نرمتر از حریر ، اگر قصد شکستن داری

سنگ بی انصافیست ، یک تلنگر کافیست

از رنجی خسته ام که از آن من نیست

بر خاکی نشسته ام که از آن من نیست

با نامی زیسته ام که از آن من نیست

از دردی گریسته ام که از آن من نیست

از لذتی جان گرفته ام که از آن من نیست

به مرگی جان می سپارم که از آن من نیست

(¯`°دلتنگی°´¯)

عجب وفایی داره این دلتنگی !
تنهاش که میذاری میری تو جمع و کلی می گی و می خندی
بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون
وایمیسته بغل دستت و دست گرمشو میذاره رو شونت
برمیگرده درگوشت میگه : خوبی رفیق ؟ بازم خودمو خودت !

زندگی اجبار نیست ، زندگی عشق است

زندگی بوییدن عطر گل یاس اندرون زلف معشوق است

زندگی اجبار نیست ، زندگی یک هدف است

هدف از رویدن فکری نو برای راحتی جانهاست

برای لذت انسانهاست

هدیه از طرف اونی که من و تو را ما کرد

هدف از ما کردن ، عشق بود

زندگی فرصتی کوتاه بلند

از برای ماندن ، از برای بوییدن

از برای عشق ورزیدن به هدفهاست

زندگی اجبار نیست ، زندگی دوستی است

خوب بودن با خوبان است

عشق ورزیدن به خوبی هاست

(¯`°زمانه به من آموخت°´¯)

دست دادن به معنیِ رفاقت نیست

بوسیدن قولِ ماندن نیست

عشق ورزیدن ضمانتِ تنها شدن نیست

دوست داشتنِ کسی که می گوید بی تو میمیرم دروغی بیش نیست

اما حقیقت را کسی می گوید که بخاطرِ تو زندگی می کند و نفس می کشد

عشق یعنی فوران تا ملکوت ، صلح بین لب و فریاد و سکوت

اصلا خیالی نیست یه نفر به خاطر عشقش غرورش رو از دست بده

ولی فاجعه ای بزرگ است اگه بخاطر غرورش عشقش رو از دست بده


http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1390610519.gif

کنج دلم قسمت هر بی سر و پا نیست

خوش باش که یک لحظه دلم از تو جدا نیست

http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1390610519.gif



http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1349565128.gif

تو آن بی مایهء خودبینِ مغروری

که دیری هست از وجدان خود دوری

تو را تیر و تفنگت پهلوان کرده است

باور کن وگرنه نیست در بازوی تو زوری

تو به صد حیله و رنگ آمده ای من سر جنگ ندارم

تو چرا از سر جنگ آمده ای ؟

من به تنگ آمدم از این همه بی مهری و فریاد زدم
تو که شمشیر کشیدی چرا اینگونه به تنگ آمده ای ؟
http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1349565128.gif

(¯`°هی دخترک ، بیا میخواهم رازی را بگویم°´¯)

پسرها عروسک ندارند !

دردِ دل کردن و حرف زدن را یاد ندارند
نگاه کن خوب دعوا می کنند! فقط بَلدند اسباب بازیهایشان را خراب کنند
پسرها اشک هم ندارند ، می ترسند مردیشان زیر سوال برود !!!
می شنوی ؟؟؟ ته صدایش گریه ای بی صداست
با یک آغوش ساده ، قلب هر مردی را می شود بدست آورد
نگاهش کن ، وقتی خسته است وقتی مریض است ، ولی دلسوزی برایش نیست !!
پدرت وقتی مادرت نیست چقدر پیر است !!
میدانم از پسرها ناراحتی ، میدانم جِر زنی میکنند ، بی معرفتند ، حرف بد میزنند
بازی بلد نیستند ، انها تقصیری ندارند
کسی او را مثل تو ناز نکرده ، گل سر به موهایش نزده ، صورتش را نبوسیده
او بجای بوسه ، سیلی خورده است تا یادش بماند مرد باید قوی باشد
دخترک ... پسرها نمیشکنند مگر بدست دخترکی
دخترک با اون دستای ظریف و دخترونت پسرو نوازش کن
نه با زبون تند و خیانت ، دل مردونشو بشکنی

بعضی وقتا با همه مردونگیش بدجوری به آغوش و نوازش تو احتیاج داره

مِی بده از لبت ، مَستم کن از کامَت ، از جام چشمانت

مِی بده از لبت ، تا چو پروانه دورت بگردم ، بسوزم در آتش
بوسهء آتشینِ زن که تسکین دهد رنج و دردم

شاید امشب که رفتم ز پیشت بمیرم دگر برنگردم

دیگر کسی ساده نمی نویسه ، ساده نمی گوید ، حتی ساده نگاه هم نمی کنه

و من همچنان چشمهایم به دنبال کسی است که نگاهش ساده باشه
حرف هایش ، خنده هایش ، گریه هایش ساده باشه
ساده بپوشه ، ساده راه بره ، ساده دستهایم را بگیره ، ساده ساکت بماند ، ساده شلوغ کنه

فـقـط همین ، بـه همیـن ســادگـــی ، درسـت مثـل خـود مـن

دیدم تو خواب وقت سحر شهزاده‌ای زرین کمند
نشسته رو اسب سفید میومد از کوه و کمر
میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش
کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم
روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اونکه اومد تو خوابم
شهزاده‌ی رویای من شاید تویی
اونکس که شب در خواب من آید تویی تو
از خواب شیرین ناگه پریدم او را ندیدم دیگر کنارم به خدا
جانم رسیده از غصه بر لب هر روز و هر شب در انتظارم به خدا

به تو برمیگردم که آروم بگیرم ، کسی مثلِ تو نیست واسه من عزیزم
دلم که میگیره توی رویا میبینم دوباره تو هستی و آرومِ قلبم
بیا باز عزیزم بریم زیرِ بارون ، دلم خیلی تنگه واسه هر دوتامون
چقد ضربه خوردم بیا آرومم کن ، میبینی چه کردن باهامون