قبل از تو هیچکی تو دلم حتی یکم ارزش نداشت
اومدنت به زندگیم جایی واسه غصه نذاشت
نگاه تو بهم انگیزه میده خدا تورو واسه من آفریده
عجیبِ با تو اینقدر رو به راهم چقدر با داشتنت بی اشتباهم
هرچی از من میخوای بخواه اما نخواه ترکت کنم
خیلی خیلی سختِ برام بد شی باهام حتی یکم
نمیتونم حتی یه بار به چشمای تو شک کنم
میخوام تا جایی که میشه به عشقمون کمک کنم
چی واسه من بهتر از این که دارمت پیش خودم
حس میکنم کنار تو آدم بهتری شدم
جایی نمیرمو چیزی نمیگمو میدونم میدونی حرفای دیگمو
من تورو داشتمو با تو روراستمو وقتشه بشنوی حرفای راستمو
دلم همیشه به سمت تو میره و خیره میشم به اون چشای تیره
خدا تورو هیچ وقت ازم نگیره دلم از همه جز تو نا امیده
چشمای تو به آدم امید میده هرچیزی جز عشق از ما بعیده
حیف تو و من با هم نباشیم ، با عشـــــــق
حیف ندویم ، راهی نمونده تا عشق
یه کاری کن خوب شه حال ما
قلبـم بـرای دوست داشتن تـو
لـب هـایـم بـرای بـوسیـدن تـو
چشـم هـایـم بـرای دیـدن تـو
و دست هـایـم بـرای نگه داشتـن تـو بـه وجـود آمـدنـد
هـر عضو مـن ، تـو را مـی خـواهــد
چـون مـن فقطه بـه خـاطـر تـو ساختـه شـدم .
بوسه بارون میکنم لباتو تا یارم بشی ، ناز کنی، ناز بکشم، همــیشه غمخوارم بشی
لبای نازتـو با صد گل خنده وا کنی ، با هزار بوسه طبیب دل بیمارم بشی
اگه تو یارم بشی، شهرو چراغون میکنم ، زیر پات گل میریزم، لباتو گلگون میکنم
لبای نازتو با صد گل خنده وا کنی ، با هزار بوسه طبیب دل بیمارم بشی
قد و بالای بلات چشمارو جادو میکنه ، سر هر پیچ و خمش دست دل و رو میکنه
شب چراغ دل تاریک منه چشمای تو ، چشم افسونگر تو ناز به آهو میکنه
امشب از این آسمون میدونم بارون میاد ، میدونم ابرا میرن ستاره من بیرون میاد
امشب از سینه من صدای ناله میاد ، میگه باز این دل من که دیگه اون نمیاد
توی این عهد و زمون چه کنم با غم و درد ، دیگه باور نداره حرفمو این دل سرد
ای خدا این روزگار چرا اینجور میکنه؟ چرا با غصه و غم منو رنجور میـکنه
چی میشه این شب سرد بره و فردا بشه ، کی میشه ابرا برن ستاره من پیدا بشه
همسفر تنها نرو بزار تا باهم بریم سرنوشتمون یکی هردومون مسافریم
تازه از راه رسیدم هنوزم خستهء راه
همسفر تنها نرو بزار تا منم بیام ، سخته دل کندن از این شهر و دلبستگیا
موندم از خونه جدا با همه خستگیا ، جون به لبام رسیده تا به کی در به دری
درد غربت رو تنم که بازم باید بری بزار تا خستگی از این تن خسته بره
سخته دلبستگی از شهر دلبسته بره ، اگه بذاری بیام من میشم سنگ صبور
گوش به قصه هات میدم شهر غربت راه دورِ
موقع عید که میشه ، آدمها هر ازگاهی ، آرزویِ یه معجزه رو دارن
آرزوی برگشتنِ یه دوستِ قدیمی یا تماس خوشآمدگویی از طرفِ نیمهء گمشده زندگیت
عید روزیِ که بنظر میرسه امکانِ انجامِ همه جور معجزه ای که فکرش رو بکنی هست
با اینکه عید همیشه این معجزه هارو برامون نمیاره ، بازم با اینحال هرسال متشکریم
هنوزم امیدوارم بهترین عیدِ زندگیم رو داشته باشم .