-
(¯`°امروز نبودی°´¯)
یکشنبه 1 تیرماه سال 1393 07:08
امروز نه چایی م دارچین داشت ، نه قهوه ام شکر نه اینکه نخواهم ، حوصله اش را نداشتم یعنی می دانی ، امروز نبودم ، نه ! امروز اصلا نبودم نه سر کلاس ، نه در خیابان ، نه در کنار تو ، من که خیلی وقت است نیستم امروز آفتاب بود ، بهار بود ، راحت بگویم امروز تو باید میبودی همهء روزها به کنار ، تو امروز را عجیب به من و به چشمهای...
-
(¯`°شانه خالی کردن°´¯)
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1393 15:08
امروز به آنهایی می اندیشم که روی شانه هایم گریه کردن و نوبت من که شد شانه خالی کرد
-
(¯`°دلگیر نباش°´¯)
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1393 15:08
تقصیر از خودم بود دسته کلید علاقه که گم شد باید عوض میکردم قفل تمام آرزوهایم را
-
(¯`°گاهی تنهایی°´¯)
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1393 15:07
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که در را باز نمی کنم حتی برای تو که سالها منتظر در زدنت بودم
-
(¯`°واقعا چرا ؟°´¯)
شنبه 24 خردادماه سال 1393 14:02
چرا هر چی بیشتر می خواهی کم نسیبت میشه ؟ چرا هر چی خوبی میکنی بدی میبینی ؟ چرا کارِ دنیا همیشه برعکسه ؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 خردادماه سال 1393 04:31
دراین بازار نامردی به دنبال چه میگردی ؟ نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی برو بگذر از این بازار ، از این مستی و طنازی اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی
-
(¯`°درد داره°´¯)
یکشنبه 18 خردادماه سال 1393 03:39
اره درد داره اون موقعی که میدونی هنوزم دوستم داری ولی نباید بروی خودت بیاری موقعی که میخوای اونی باشی که من میخوام اما نمیشی اون موقعی که یاد کارام می افتی یه لبخند میاد گوشهء لبت و بعدش هــــــــــــآی هـــــــــــــــــــــآی گریه میکنی موقعی که هستم قدرمو نمیدونی اما وقتی میرم تاریخ تولدم میشه پسورد گوشیت یا پسورد...
-
(¯`°وابسته°´¯)
جمعه 16 خردادماه سال 1393 15:10
می آیی در وا میشود میروی در بسته میشود میبینی ! حتی در هم وابسته میشود
-
(¯`°آتـــیش داری ؟!°´¯)
جمعه 16 خردادماه سال 1393 12:29
خـــودکــشی کـــارِ آسونــیه ... اگــه مــردی زنـــدگی کُـــن ســـیگارش را مــی گــذارد زیــر لبــش و مـــی گــوید : آتـــیش داری ؟! جــواب مــیدم : تــوی جــیــبــم کــه نــه ... تـــو”دلــــم“چـــرا بــه کــارت مــی آیــد ؟
-
(¯`°بگذار آسوده بخوابم°´¯)
جمعه 16 خردادماه سال 1393 12:22
هنوز هم ، حوالی خواب های شبانه ام پرسه میزنی لعنتی !! دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم
-
(¯`°دوستم بدار°´¯)
جمعه 16 خردادماه سال 1393 11:49
ساده دوستم داشته باش خود را درگیر پیچ و خم زندگی نکن من تو را همین جور ساده دوست می دارم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 خردادماه سال 1393 10:50
گوهر دل را نزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1393 19:47
روی دلِ آدما هرگز حسابی وا نکن از در نشد از پنجره زوری خودت رو جا نکن آدمکای شهرِ ما بازیگرایِ قابلی هستن وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا میذارن قصهء روزگار اینه ، به هیچ کسی وفا نکن روی دلهای آدما هرگز حسابی وا نکن آدمکای شهرِ ما قلبها رو داغون میکنن دلِ ستارهء منو از زندگی خون میکنن ستاره ها چشماشونو با اشکاشون رنگ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 خردادماه سال 1393 18:19
بار آخر ، من ورق را با دلم بُر میزنم ، بار دیگر حکم کن اما نه بی دل ، با دلت ، دل حکم کن حکمِ دل : هر که دل دارد بیندازد وسط تا ما دلهایمان را رو کنیم دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم ، این دلِ من ، رو کن حالا دلت را دل نداری ؟! بُر بزن اندیشه ات را حکم لازمِ ، دل سپردن ، دل گرفتن ، هر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 07:01
نازکتر از بلورم و نرمتر از حریر ، اگر قصد شکستن داری سنگ بی انصافیست ، یک تلنگر کافیست
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 05:40
از رنجی خسته ام که از آن من نیست بر خاکی نشسته ام که از آن من نیست با نامی زیسته ام که از آن من نیست از دردی گریسته ام که از آن من نیست از لذتی جان گرفته ام که از آن من نیست به مرگی جان می سپارم که از آن من نیست
-
(¯`°دلتنگی°´¯)
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 05:14
عجب وفایی داره این دلتنگی ! تنهاش که میذاری میری تو جمع و کلی می گی و می خندی بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون وایمیسته بغل دستت و دست گرمشو میذاره رو شونت برمیگرده درگوشت میگه : خوبی رفیق ؟ بازم خودمو خودت !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 05:08
زندگی اجبار نیست ، زندگی عشق است زندگی بوییدن عطر گل یاس اندرون زلف معشوق است زندگی اجبار نیست ، زندگی یک هدف است هدف از رویدن فکری نو برای راحتی جانهاست برای لذت انسانهاست هدیه از طرف اونی که من و تو را ما کرد هدف از ما کردن ، عشق بود زندگی فرصتی کوتاه بلند از برای ماندن ، از برای بوییدن از برای عشق ورزیدن به هدفهاست...
-
(¯`°زمانه به من آموخت°´¯)
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 05:07
دست دادن به معنیِ رفاقت نیست بوسیدن قولِ ماندن نیست عشق ورزیدن ضمانتِ تنها شدن نیست دوست داشتنِ کسی که می گوید بی تو میمیرم دروغی بیش نیست اما حقیقت را کسی می گوید که بخاطرِ تو زندگی می کند و نفس می کشد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 04:24
عشق یعنی فوران تا ملکوت ، صلح بین لب و فریاد و سکوت اصلا خیالی نیست یه نفر به خاطر عشقش غرورش رو از دست بده ولی فاجعه ای بزرگ است اگه بخاطر غرورش عشقش رو از دست بده
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 03:37
کنج دلم قسمت هر بی سر و پا نیست خوش باش که یک لحظه دلم از تو جدا نیست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 19:37
تو آن بی مایهء خودبینِ مغروری که دیری هست از وجدان خود دوری تو را تیر و تفنگت پهلوان کرده است باور کن وگرنه نیست در بازوی تو زوری تو به صد حیله و رنگ آمده ای من سر جنگ ندارم تو چرا از سر جنگ آمده ای ؟ من به تنگ آمدم از این همه بی مهری و فریاد زدم تو که شمشیر کشیدی چرا اینگونه به تنگ آمده ای ؟
-
(¯`°هی دخترک ، بیا میخواهم رازی را بگویم°´¯)
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 19:05
پسرها عروسک ندارند ! دردِ دل کردن و حرف زدن را یاد ندارند نگاه کن خوب دعوا می کنند! فقط بَلدند اسباب بازیهایشان را خراب کنند پسرها اشک هم ندارند ، می ترسند مردیشان زیر سوال برود !!! می شنوی ؟؟؟ ته صدایش گریه ای بی صداست با یک آغوش ساده ، قلب هر مردی را می شود بدست آورد نگاهش کن ، وقتی خسته است وقتی مریض است ، ولی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 خردادماه سال 1393 19:00
مِی بده از لبت ، مَستم کن از کامَت ، از جام چشمانت مِی بده از لبت ، تا چو پروانه دورت بگردم ، بسوزم در آتش بوسهء آتشینِ زن که تسکین دهد رنج و دردم شاید امشب که رفتم ز پیشت بمیرم دگر برنگردم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 خردادماه سال 1393 00:46
چه حالیه که من دارم ، به حال من تو میخندی منم اون پسرِ تنها که هر شب خون میبارم شده توی خلوت تارم زبونم شعرِ وبلاگـم بازم دیوارو دلتنگی ، شدم بیمارِ صد رنگی ، حصارِ کهنهء سنگی بازم گفته های دلتنگی ، از این حالِ خرابِ من کسی چیزی نمیدونه همه میخندن و میگن شبیحی به یه دیوونه چه حالیه که من دارم بازم به حال من میخندی توی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 خردادماه سال 1393 19:35
دیگر کسی ساده نمی نویسه ، ساده نمی گوید ، حتی ساده نگاه هم نمی کنه و من همچنان چشمهایم به دنبال کسی است که نگاهش ساده باشه حرف هایش ، خنده هایش ، گریه هایش ساده باشه ساده بپوشه ، ساده راه بره ، ساده دستهایم را بگیره ، ساده ساکت بماند ، ساده شلوغ کنه فـقـط همین ، بـه همیـن ســادگـــی ، درسـت مثـل خـود مـن
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 خردادماه سال 1393 13:51
دیدم تو خواب وقت سحر شهزادهای زرین کمند نشسته رو اسب سفید میومد از کوه و کمر میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اونکه اومد تو خوابم شهزادهی رویای من شاید تویی اونکس که شب در خواب من آید تویی تو از خواب شیرین ناگه پریدم او را ندیدم دیگر کنارم به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 خردادماه سال 1393 11:23
به تو برمیگردم که آروم بگیرم ، کسی مثلِ تو نیست واسه من عزیزم دلم که میگیره توی رویا میبینم دوباره تو هستی و آرومِ قلبم بیا باز عزیزم بریم زیرِ بارون ، دلم خیلی تنگه واسه هر دوتامون چقد ضربه خوردم بیا آرومم کن ، میبینی چه کردن باهامون
-
(¯`°اینارو یادت هست یا نه ، برای مخاطب خاصم که دیگه ندارمش°´¯)
شنبه 3 خردادماه سال 1393 11:01
غصه هامون کم بود ، چشمای نازت مال من بود ، روزگار قهر و آشتی رویاهای آسمونی ، قول دادی پیشم میمونی ، روزهای بی غم و غصه ببینم اول قصه یادته ، عصر ابراز علاقه ، واسه هرچیز اجازه ، شبی که ترسیده بودم اونایی که می گفتی که شده یه راز ، گشتنت دنبال فرصت برای صحبت بی تو میمیرم ، روزی صدبار دوستت دارم گفتن ، تو به من گفتی بی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 خردادماه سال 1393 10:30
تو اِی محبوبِ جونم ، بزار عاشقت بمونم ، نیستی بی تو هیچم ، میمیرم من کُولیِ عاشقم ، غمِ عشقت مونده رو دلم ، حرفامو بزار بگم ، تویی تو محبوب دلم تو به سپیدیِ صبحی ، به زیباییِ شبها ، در برابرت من هیچم ، مثلِ قطره تو دریا تو که صداقتِ عشقت به روشنیِ فرداست ، وفارو با تو فهمیدم ، نمی مونی تو تنها