-
آی آمان آمان" + ترجمه ی فارسی
شنبه 9 دیماه سال 1391 17:32
اوزاخــدان بیر قیـــــز گلیر آی آمان آمان یاری یـــوخ یالقیز گلـــــیر آی آمان آمان یئریشــــی جانـــــلار آ دیر آی آمان آمان سان کــــی بیر اولدوز گلیر آی آمان آمان قارا قاش . قارا گوز یاناغی خالی قیز شیرین سوز گولر اوز دوداغی بال لی قیز ترجمه فارسی : از دور دختری می آید ای جان ای جان همدمی ندارد و تنهاست ای جان ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 دیماه سال 1391 17:28
متن ترانه *آی قیز* منی آتدین آی قیز آی قیز اتشه بسله مکدیر عشقینی داییم پئشه آتاجاقدین منی سئومه یین سویله بس نئچون دولدور عشقین شربتینی وئر ایچیم سویله - سویله سنه بئله نولدو یار چاغیریرام گل هارالاردا قالمیسان منی اینجیتمه یالواریرام گل منی آتما ترک ائتمه آتاجاقدین منی سئومه یین سویله بس نئچون دولدور عشقین شربتینی...
-
شعر در عکس
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 16:55
-
بنویس
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 15:04
گفتی از عشق بنویس... مینویسم از عشق ... میخواهم از تو بنویسم ... تویی که عزیز دلمی ... خون تو رگهای منی...آری ... میخواهم از تو بنویسم از عشق و صداقتت...از شیطانی هایت... از خنده هایت... از صدای دلنشین و نازنینت از خودت ... از وجودت ... از زیبایی های کلامت... گفتی از عشق بنویس ... باز نوشتم ...گفتی از غم ننویس...حرفی...
-
عشق
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 14:51
اگر بدانم که دلتنگ منی ، و دلت همیشه با من است دلم را فدای آن قلب مهربانت میکنم ! اگر بدانم که مرا دوست داری و تنها آرزویت من هستم تا آخرعمرم عاشقانه برایت میخوانم ترانه عشق را ! اگر بدانم که یک لحظه به من می اندیشی ،تمام لحظه هایم به این می اندیشم که چگونه اینهمه عشق و محبت را به تو ابراز کنم ! اگر بدانم که به انتظار...
-
تنهایم
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 14:08
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!! ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!! درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد!!! و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پرجوش خویش اما!!! کسی حال من تنها نمی پرسد...
-
دوست دارم
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 13:52
من غم را در سکوت سکوت را در شب شب را به خاطره اندیشیدن به تو دوست دارم. من زندگی را در عشق عشق را در قلب و قلب را به خاطره اینکه آشیانه توست دوست دارم. من اندوه را در اشک اشک را در چشم وچشم را به خاطره دیدن روی تو دوست دارم. من عشق را درسکوت سکوت را در تنهایی تنهایی را به خاطره ت پ یدن قلب و ت پ یدن قلب را برای تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 12:49
دوستم داشته باش ، هـمانـگونه که من دوستـت دارم بگذار فاصله من و تو کمتر از آنی باشد : که می خواهـیـم و نمی توانـیـم که می توانـیــم و نمی گـذارنــد ! بگذار میان من و تو فاصله ای نـمـانــد نه به خاطر خودت ، و نه به خاطر من ! که به خاطر این عـشـق دوسـتـم داشـتـه باش بـیـش از آنی که من دوسـتـت دارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 12:48
نگو بار گران بودیم و رفتیم نگو نامهربان بودیم و رفتیم نگو اینها دلیل محکمی نیست میگویم با دیگران بودی و رفتم . Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA
-
غم
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 12:40
خسته و در به در شهر غمم شبم از هر چی شبه سیاهتره زندگی زندون سرد کینه هاست رو دلم زخم هزارتا خنجره چی میشد اون دستای کوچیک و گرم رو سرم دست نوازش میکشید بستر تنهایی و سرد منو بوسه گرمی به آتش میکشید چی میشد تو خونه کوچیک من غنچه های گل غم وا نمیشد چی میشد هیچ کسی تنهام نمیذاشت جز خدا هیچ کسی تنها نمیشد من هنوز در به...
-
تنها می مانم
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 12:38
ای کسانیکه مأمور دفن من هستید... هرگاه که من مُردم مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا همگان بدانند که جز سیاهی در دنیا، چیزی ندیدهام. چشمانم، چشمانمرا باز بگذارید تا بداند که هنوز چشم انتظارم. دهانم، دهانم را باز بگذارید تا باور کند که هنوز، ناگفتنیها دارم. دستانم، دستانم را باز بگذارید تا ببینند که چیزی باخود نخواهم...
-
وای من میشم متوفی
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 12:19
الان داشتم صفحه اصلیِ قسمت اخبارو میخوندم درباره کسایی که مرگ مغزی شدن و اعضاشونو اهدا کردن میدونید توی خبرا بهشون چی میگفتن ؟ (متوفی) وااایی من نمیخوام متوفی بشم .. راست میگم .. خیلی خیلی هم جدیم ! نمیخوام یه روزاین اسم روی من بیاد ! دوست دارم بهم بگن بهشتی هر وقت این قسمتو میخونم حالم بد میشه .. منو سرزنش نکنید...
-
رها شدنم مبارک !!
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 11:52
رها شدنم مبارک !! مهم نیست اگر چون شیطان در آتش بسوزم همینک نیز می گدازم . رهاییم را محترم شمارید، مشت هایم گشوده اند ببینیدخوب نگاه کنید با شمایم نه معشوقه ام و نه عاشق هیچ کدام نه عشقتان را در دستهای خالی ام جستجو کنید و نه منت عشق گریزپـایتان را بر من نهید ! تمام عشق های دنیا تمامی عاشقانش و تمام معشوقه هایش از آن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 11:41
همهء هستی من آیهء تاریکی است که تو را در خود تکرار کنان به سحرگاه شگفتن ها خواهد برد من در این آیه آه کشیدم من در این آیه تو را به آب و آتش پیوند زده ام زندگی شاید یک خیابان دراز است که زنی با زنبیلی از آن میگذرد زندگی شاید ریسمانی است که مردی خود را از شاخه ای می آویزد زندگی شاید تفلی است که از مدرسه باز می گردد یا...
-
این است از اشعار من به نام ببخشید دوستان هنوز اسم نداره .
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 11:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA زندگی چیست ؟ زندگی مانند یه مانع بزرگه جلوی چشمانت قرار گرفته تا سرعتت رو کم کنه دوستان چه کسانی هستند ؟ دوستان کسانی اند که فکر می کنی رفیقتن اما در واقع دشمنتن و باهویت های مخفی با صورتک های قلابی که رنگ اصلیشون رو مخفی کنن درست در زمانی که فکر میکنی مانند برادر به هم نزدیک...
-
دیگه روی شونه های من جایی نمونده واسه تو
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 11:37
همین الآن می خوام بگم از جلوی چشام برو بذار دیگه تنها باشم سرزمین بی کسی دیگه نمی خوام که بگم برای من مقدسی فردا اگر ز راهم نمی آمد من تا ابد کنارت می ماندم من تا ابد ترانه های عشقم را در آفتاب عشق تو می خوانم در پشت شیشه های عشق تو آن شب نگاه سرد و سیاهی داشت دالآن دیدگان عشق تو در ظلمت گویی گویی به عمق روح تو راهی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 11:27
گفتی از عشق بنویس... مینویسم از عشق ... میخواهم از تو بنویسم ... تویی که عزیز دلمی ... خون تو رگهای منی...آری ... میخواهم از تو بنویسم از عشق و صداقتت...از شیطانی هایت... از خنده هایت... از صدای دلنشین و نازنینت از خودت ... از وجودت ... از زیبایی های کلامت... گفتی از عشق بنویس ... باز نوشتم ...گفتی از غم ننویس...حرفی...
-
عشق
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 11:18
اگر بدانم که دلتنگ منی ، و دلت همیشه با من است دلم را فدای آن قلب مهربانت میکنم ! اگر بدانم که مرا دوست داری و تنها آرزویت من هستم تا آخرعمرم عاشقانه برایت میخوانم ترانه عشق را ! اگر بدانم که یک لحظه به من می اندیشی ،تمام لحظه هایم به این می اندیشم که چگونه اینهمه عشق و محبت را به تو ابراز کنم ! اگر بدانم که به انتظار...
-
کلمات و شعرهای کوتاه از شخصی گمنام بنام پرویز ستوده
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 22:05
حرف های دل غم و غصه همیشه شنونده داره در حالیکه لذت ننگ به حساب میاد غصه دار بودن برای اولین بار واقعا" غصه دار بودم به خاطر خودم بخاطر او بخاطر همه شاید همین است که آدم در زندگی دنبالش میگرده و فقط همین یعنی دنبال بزرگترین غصه ممکن تا قبل از مردن کاملا در قالب خودم جا بیفتد
-
کلمات و شعرهای کوتاه از شخصی گمنام بنام پرویز ستوده
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 22:05
تقدیم به عشقی که داد جانش را برایم : من همان آوازه خوان مردم پاکم هنوز گرکه مشهور جهان خوانی مرا خاکم هنوز قصه ها دارم از آن شب های شیرین شما قصه ها از ظلمت روزهای غمگین شما قصهء صدها رفیق بی ریای ولگرد گاه در آغوش و گاه از پاافتاده این منم تنها رفیق آشنای هر زمان هرکه بودم هرکه هستم باتو هستم بی امان هم نشین باوفای...
-
کلمات و شعرهای کوتاه از شخصی گمنام بنام پرویز ستوده
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 22:02
ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن سرود زندگی سرکن دلم تنگه بخواب ای دختر نازم برروی سینه ام بازم که همچون سینهء سازم همش سنگه لالایی کن مرغک من دنیا افسانه است هرنامهء شبگیر این گیتار محزون اشک هزاران مرغک بی آشیانست
-
قسمتی از گذشته من
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 22:01
خلاصه ای از زندگی من کسی که اسم خودشو کذاشت بی نام و نشون من در ناکجاآباد زندگی میکنم اگه فهمیدی اونجا کجاست میفهمی خونم کجاست . من برعکس پسرای دیگه وقتی به دنیا اومدم حتی از همون روز اول تولد بهم بی احترامی کردن و کتک میخوردم. خوب یادمه وقتی کوچیک بودم بهم میگفتن جغد . تو جغدی شومی کاش میمردی بدنیا نمیومدی . گناه من...
-
شعر های نافرجام (غمگین دست نویس من)
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 21:47
من بی تو چه کنم ای آرام دلم , دل تنگه توام غزلم از یادت چو روم , میسوزد جگرم , غم آید به سرم نمیدونم که میدونی که چقدر جدایی سخته اگه قسمت من اینـــه نمیگم گناه بخته حرف تازه ای ندارم که از این فاصله رد شم جـــون به لب شدم که شاید تو بگی میمونی پیشم
-
شعر های نافرجام (غمگین دست نویس من)
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 21:42
تویی که عشقم رو از نگاه من میخونی تویی که توی تپش ترانه هام پنهانی تویی که هم نفس همیشه آوازی تویی که آخر قصه منو میدونی اگه کوچه صدام یه کوچه باریکه اگه خونم بی چراغـه , چشم تو تاریکه میدونم آخر قصه میرسی به دادم لحظه یکی شدن توی آینه نزدیکه
-
شعر های نافرجام (غمگین دست نویس من)
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 21:41
دوباره دلم واسه حرمت چشمات تنگه دوباره این دل دیوونه واست دل تنگه وقت از تو خوندنــه ستارهء ترانه هام اسم تو برای من قشنگ ترین آهنگـه بی تو یک پرندهء اسیر بی پروازم با تو اما میرسم به قله آوازم اگه تا آخر این آهنگ با من باشی واسه تو سقفی از آهنگ و ترانه می سازم با یه چشمک دوباره منو زنده کن ستاره نزار از نفس بیافتم ,...
-
شعر های نافرجام (غمگین دست نویس من)
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 21:41
دیوونهء نگاهش شدم , عاشق خنده هاش شدم بــرای گریـه هات من خاک زیر پات شدم تو اون فرشته خدا که اومدی از قصه ها اونـکه با اولین نگاه عشق و با من کرد آشنا نـــرو نگو نمیشه , بمون برای همیشه نگو که شاید باید جداشـــیم نگو نمیشه من و تو ماشـــیم نگو شاید قسمت همین بود که با سکوت شب آشنـاشــم نگو که شکستی عهدی که بستی به...
-
شعر های نافرجام (غمگین دست نویس من)
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 21:40
یه روز از عشق تو مستم , یه روز از زندگی خستم , یه روز دست تو توی دستم عشق قدر تورو میـدونـه , از دست دلم خونه , یه روز با تو یه روز تنها یه روز بیگانه ای با غم در این دنیای وانفـســا آخه دیوانه ایم ماهم , عزیزه دل شکسته ام خدا داده ما رو به هم خدایی که وفاداره , پناه هر گرفتاره , خدایی که تورو آورد
-
شعر های نافرجام (غمگین دست نویس من)
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 21:39
اشکـهای یخی منو پاک کن , درهای قلبتو باز کن , صدای قلبم رو بشــــنو من چه کردم با دل تو , کاشکی توی لحظه آخر عشق رو توی نگاهم می خوندی قلبت صدامو نشنید , رفتی با غریبه موندی اگه یه روز بم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده توی زندون رفاقت اگه یه شب برسم به حقایق مـیشم خــدای عاشــق میگم رازم رو به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 خردادماه سال 1390 03:18
بکوش تا به آرزوهای خودت دست یابی بکوش تو میتوانی یا روزی به آن خواهی رسید و شاد خواهی شد اگر هم نرسیدی از شادیِ رویای رسیدن به آن لذت ببر !
-
(¯`°گاهی°´¯)
جمعه 20 خردادماه سال 1390 03:11
گاهی شادی و خوشی به اندازه کافی در زندگیِ ما وجود دارد و ما نمی توانیم یا نمی خواهیم آن ها را ببینیم !